خانواده با ذهن انسان چه می کند؟ (بخش اول)
شاید تا به حال با این سئوال مواجه نشده بودید ولی باید بگوئیم یکی از کارکردهای مهم خانواده، آریدن باورها و انگیزه ها در انسان است. با ما همراه باشید تا در این مورد حرفهای جدیدی را بشنوید.
خانواده با استفاده از ابزارها و زمینه های مناسب می توانند انگاره های قالبی مثبت را برای اعضای خود فراهم کند.
خانواده و ایجاد باورهای هنجاری
از منظر روان شناسی معرفت، برخورداری همزمان فرد از باورهای متعارض که دارای اقتضائات عاطفی - رفتاری ناهمگون هستند، وی را در عمل به گزینش و انتخاب یکی از رفتارها ملزم می سازد. در این میان باور و ایمان خانواده بسیار تأثیرگذار است و تربیت خانوادگی است که می تواند فرد را به گزینش باورها و رفتارهای هنجارمند وادارد و او را از کجروی و انحراف باز دارد.
برای مثال در صورتی که فرد به دلیل فرصت ها و اقتضائات محیطی از طریق بیراهه روی و توسل به شیوه های فریب کارانه از قبیل دزدی و رشوه گیری و خیانت در امانت به نتایج درخور توجه و ثروت های ارضاکننده دست یافته باشد، به تدریج به اهمیت و کارایی این رفتارها در پیشبرد اغراض خویش مطمئن می شود و به تناسب، باور و پشتوانه نظری تأیید آمیزی در ذهن او زمینه ظهور می یابد.
متعاقب این وضعیت، نوعی چالش میان این باور نوظهور با باور پیشین او به ارزشمندی صداقت به عنوان یک هنجار اخلاقی پذیرفته شده و دارای آثار نیکوی فردی و اجتماعی که در فرآیند جامعه پذیری بدان وقوف یافته و جامعه نیز بر رعایت آن اصرار می ورزد، بروز خواهد کرد. روشن است که فرد در صورتی که تحت نظارت و کنترل خانواده نباشد، برای همیشه در چنین تعارضی متوقف نمی شود و به احتمال زیاد، رفته رفته خود را به ترجیح باور جدید که نقش کارکردی آن در تجربه زندگی اش بروز یافته، متقاعد خواهد ساخت و باور اول را در گنجینه ارزش های متعالی خویش بایگانی خواهد کرد.
برای مثال در صورتی که فرد به دلیل فرصت ها و اقتضائات محیطی از طریق بیراهه روی و توسل به شیوه های فریب کارانه از قبیل دزدی و رشوه گیری و خیانت در امانت به نتایج درخور توجه و ثروت های ارضاکننده دست یافته باشد، به تدریج به اهمیت و کارایی این رفتارها در پیشبرد اغراض خویش مطمئن می شود و به تناسب، باور و پشتوانه نظری تأیید آمیزی در ذهن او زمینه ظهور می یابد.
متعاقب این وضعیت، نوعی چالش میان این باور نوظهور با باور پیشین او به ارزشمندی صداقت به عنوان یک هنجار اخلاقی پذیرفته شده و دارای آثار نیکوی فردی و اجتماعی که در فرآیند جامعه پذیری بدان وقوف یافته و جامعه نیز بر رعایت آن اصرار می ورزد، بروز خواهد کرد. روشن است که فرد در صورتی که تحت نظارت و کنترل خانواده نباشد، برای همیشه در چنین تعارضی متوقف نمی شود و به احتمال زیاد، رفته رفته خود را به ترجیح باور جدید که نقش کارکردی آن در تجربه زندگی اش بروز یافته، متقاعد خواهد ساخت و باور اول را در گنجینه ارزش های متعالی خویش بایگانی خواهد کرد.
خانواده و ایجاد انگاره های قالبی مثبت
تصورات قالبی و افکار کلیشه ای، مجموعه ای از چهارچوب های شناختی - عاطفی در خصوص گروه های خاص اجتماعی است که معمولا تحت تأثیر اوضاع و شرایط فرهنگی حاکم بر جامعه، تجارب زیستی، حشر و نشر اجتماعی و فرآیندهای یادگیری برای فرد حاصل می شود.
این تصورات نقش میان برهای ذهنی را دارند که به کارگیری آنها در بسیار از موارد، ناخودآگاهانه ما را از کوشش های شناختی برای کسب اطلاعات بیشتر و دقیق تر و پاسخ به دغدغه های محتمل بی نیاز می سازد.
قضاوت ها و پیش داوری های ما در خصوص گروه ها عمدتا از افکار قالبی و کلیشه های ذهنی پیش ساخته ما ناشی می شود. این تصورات در یک طبقه بندی کلی به دو دسته مثبت و منفی تقسیم می شوند. در هر جامعه معمولا برخی از اقشار با داشتن برچسب های هویتی ویژه مورد داوری مثبت قرار گرفته و نگرش ها و تمایلات مثبتی به اعضای آن معطوف است و به همین جهت از مزایا و پاداش های اجتماعی ناشی از این مقبولیت در سطوح مختلفی برخوردارند. در مقابل برخی از اقشار با نداشتن برچسب های مطلوب و القاب به برخی اوصاف مذموم به حق یا باطل در موضع نازلی قرار گرفته و نگرش ها و داوری های تحقیر آمیزی به اعضای آن ابراز می شود و همین یکی از عوامل ایجاد فاصله اجتماعی است.
خانواده با استفاده از ابزارها و زمینه های مناسب می توانند انگاره های قالبی مثبت را برای اعضای خود فراهم کند تا از مزایا و پاداش اجتماعی استفاده کنند. بدیهی است که تحصیلات، موقعیت اجتماعی و شغل از جمله عوامل ایجاد انگاره های قالبی مثبت است که خانواده نقش اصلی را در ایجاد آنها دارد.
این تصورات نقش میان برهای ذهنی را دارند که به کارگیری آنها در بسیار از موارد، ناخودآگاهانه ما را از کوشش های شناختی برای کسب اطلاعات بیشتر و دقیق تر و پاسخ به دغدغه های محتمل بی نیاز می سازد.
قضاوت ها و پیش داوری های ما در خصوص گروه ها عمدتا از افکار قالبی و کلیشه های ذهنی پیش ساخته ما ناشی می شود. این تصورات در یک طبقه بندی کلی به دو دسته مثبت و منفی تقسیم می شوند. در هر جامعه معمولا برخی از اقشار با داشتن برچسب های هویتی ویژه مورد داوری مثبت قرار گرفته و نگرش ها و تمایلات مثبتی به اعضای آن معطوف است و به همین جهت از مزایا و پاداش های اجتماعی ناشی از این مقبولیت در سطوح مختلفی برخوردارند. در مقابل برخی از اقشار با نداشتن برچسب های مطلوب و القاب به برخی اوصاف مذموم به حق یا باطل در موضع نازلی قرار گرفته و نگرش ها و داوری های تحقیر آمیزی به اعضای آن ابراز می شود و همین یکی از عوامل ایجاد فاصله اجتماعی است.
خانواده با استفاده از ابزارها و زمینه های مناسب می توانند انگاره های قالبی مثبت را برای اعضای خود فراهم کند تا از مزایا و پاداش اجتماعی استفاده کنند. بدیهی است که تحصیلات، موقعیت اجتماعی و شغل از جمله عوامل ایجاد انگاره های قالبی مثبت است که خانواده نقش اصلی را در ایجاد آنها دارد.
خانواده و ایجاد همسویی بین اهداف و وسایل
بر طبق برخی نظریات جامعه شناختی، کجروی در هر سطح محصول نوعی ناهمسویی میان اهداف و وسایل پذیرفته شده است.
در توضیح این نظریه باید گفت در هر جامعه دو عنصر اصلی، یعنی اهداف و ارزش های تعریف شده فرهنگی و ابزارها و شیوه های پذیرفته شده برای دستیابی به این اهداف وجود دارد. شکل مطلوب و مورد انتظار در جامعه این است که افراد، اهداف مذکور را صرفا از طریق شیوه ها و مجاری نهادی شده تعقیب کنند. شاخص یک جامعه منظم نیز این است که اهداف و شیوه های نیل به آنها از بالاترین سطح هم آهنگی و تطابق برخوردار باشند؛ یعنی عموم جامعه به هر دو بخش اهداف و مجاری نیل به آنها، بیشترین التزام و پایبندی را نشان دهند.
عدم تطابق میان این دو زمانی ظاهر می شود که تأکیدی ناموزون بر اهداف و یا ابزارها و شیوه های دست یابی به آنها اعمال شود. در این صورت افرادگاه ضمن پذیرش کامل اهداف برای نیل به آنها به وسایل غیر مجاز توسل می جویند و در مواردی نیز ضمن پذیرش وسایل از اهداف نهادی شدہ تخطی می جویند. در مواردی نیز ممکن است با بی اعتنایی و طرد کامل اهداف و وسایل شناخته شده، خود را از چرخه تعاملات اجتماعی معاف ساخته و به فردی جامعه گریز و در شکل حادتر به فردی جامعه ستیز تبدیل شود.
بر طبق این تحلیل، ناهم نوایی و عدم پذیرش چه در ناحیه اهداف و چه در ناحیه وسایل، انحراف تلقی می شود. بر این اساس در صورتی که خانواده به عنوان مهم ترین نهاد تربیتی بتواند میان اهداف و ابزار پذیرفته شده هم سویی ایجاد کند، تا مقدار زیادی از افزایش انحرافات و کجروی های اجتماعی جلوگیری کرده است.
ادامه دارد...
منبع: تقویت نظام خانواده و آسیب شناسی آن، گروه نویسندگان، صص 197-199، موسسه علمی-پژوهشی امام خمینی (ره)، قم، سوم، 1388.
در توضیح این نظریه باید گفت در هر جامعه دو عنصر اصلی، یعنی اهداف و ارزش های تعریف شده فرهنگی و ابزارها و شیوه های پذیرفته شده برای دستیابی به این اهداف وجود دارد. شکل مطلوب و مورد انتظار در جامعه این است که افراد، اهداف مذکور را صرفا از طریق شیوه ها و مجاری نهادی شده تعقیب کنند. شاخص یک جامعه منظم نیز این است که اهداف و شیوه های نیل به آنها از بالاترین سطح هم آهنگی و تطابق برخوردار باشند؛ یعنی عموم جامعه به هر دو بخش اهداف و مجاری نیل به آنها، بیشترین التزام و پایبندی را نشان دهند.
عدم تطابق میان این دو زمانی ظاهر می شود که تأکیدی ناموزون بر اهداف و یا ابزارها و شیوه های دست یابی به آنها اعمال شود. در این صورت افرادگاه ضمن پذیرش کامل اهداف برای نیل به آنها به وسایل غیر مجاز توسل می جویند و در مواردی نیز ضمن پذیرش وسایل از اهداف نهادی شدہ تخطی می جویند. در مواردی نیز ممکن است با بی اعتنایی و طرد کامل اهداف و وسایل شناخته شده، خود را از چرخه تعاملات اجتماعی معاف ساخته و به فردی جامعه گریز و در شکل حادتر به فردی جامعه ستیز تبدیل شود.
بر طبق این تحلیل، ناهم نوایی و عدم پذیرش چه در ناحیه اهداف و چه در ناحیه وسایل، انحراف تلقی می شود. بر این اساس در صورتی که خانواده به عنوان مهم ترین نهاد تربیتی بتواند میان اهداف و ابزار پذیرفته شده هم سویی ایجاد کند، تا مقدار زیادی از افزایش انحرافات و کجروی های اجتماعی جلوگیری کرده است.
ادامه دارد...
منبع: تقویت نظام خانواده و آسیب شناسی آن، گروه نویسندگان، صص 197-199، موسسه علمی-پژوهشی امام خمینی (ره)، قم، سوم، 1388.
سبک زندگی مرتبط
تازه های سبک زندگی
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}